تا نپنداری که دستان می کنم
تا نپنداری که دستان می کنم
اینکه از دست تو افغان می کنم
اینکه از دست تو افغان می کنم
کارم از هجران به جان آورده ای
کارم از هجران به جان آورده ای
جان خوشست این ناخوشی زان می کنم
جان خوشست این ناخوشی زان می کنم
دوستی گویی نه از دل می کنی
دوستی گویی نه از دل می کنی
راست می گویی که از جان می کنم
راست می گویی که از جان می کنم
نفی تهمت را اگر دشوار عشق
نفی تهمت را اگر دشوار عشق
پیش هرکس بر دل آسان می کنم
پیش هرکس بر دل آسان می کنم
بی لب و دندان شیرین تو صبر
بی لب و دندان شیرین تو صبر
از بن سی و دو دندان می کنم
از بن سی و دو دندان می کنم
بر من از خورشید هم پیداترست
بر من از خورشید هم پیداترست
کان به گل خورشید پنهان می کنم
کان به گل خورشید پنهان می کنم
دامن از من درمکش تا هر دمت
دامن از من درمکش تا هر دمت
رشوتی نو در گریبان می کنم
رشوتی نو در گریبان می کنم
زر ندارم لیکن از دریای طبع
زر ندارم لیکن از دریای طبع
هر زمانت گوهرافشان می کنم
هر زمانت گوهرافشان می کنم
اهل شو در عشق تا چون انوریت
اهل شو در عشق تا چون انوریت
جلوهٔ اهل خراسان می کنم
جلوهٔ اهل خراسان می کنم